مهران كرمي روزنامه شرق شيعيان عراق و زائراني كه از ساير كشورها به كربلا رفته بودند، انتظار داشتند كه نخستين عاشوراي پس از صدام حسين را در كنار مرقد شهيدان اين روز عزاداري كنند، اما انفجارهاي گسترده اي كه در اين شهر و نيز شهر مقدس كاظمين به وقوع پيوست عاشورايي ديگر پديد آورد كه عاملان آن نه حكام جور كه افرادي هستند با داعيه مسلماني و تلاش براي ايجاد آرمان شهري كه در آن اسلام راستين آن گونه كه خود مي پندارند، حكمفرما باشد. بدين ترتيب يك بار ديگر جهنمي از آتش و دود و انفجار و اجساد تلنبار شده پديد آمد تا نشان دهد كه دنيا را بيش از همه كساني به دوزخ تبديل مي كنند كه تلاش دارند مردمان را به زور به بهشت ببرند يا در بهشت موهومي كه خود مي پندارند اسكان دهند. چنين بهشتي گويا با سنگفرشي از جمجمه هاي انساني درست شده است و ديوارهاي هدم و ويران شده اشجار آنند و لهيب آتش و دود ميوه ها و فواكه آن.در همين روز كشور ديگر همسايه ايران يعني پاكستان شاهد كشته شدن تعداد ديگري از مردمي بود كه در مراسم عزاداري امام حسين(ع) شركت جسته بودند تا امسال عاشورايي خونين تر از سال هاي گذشته رقم بخورد. اما با وجود همه شباهت هايي كه در چنين خشونت هاي فرقه اي رخ مي دهد، پاكستان و عراق دو مورد كاملاً متفاوت هستند. زيرا تعصبات ديني و درگيري هاي فرقه اي ميان شيعيان و سنيان در پاكستان موضوعي ريشه دار است كه هر دو طرف در دامن زدن به آن نقش و سهم دارند. اما در عراق با وجود آن كه بخش عمده اي از تاريخ انشعاب دو فرقه بزرگ اسلامي در اين سرزمين شكل گرفته، با اين حال در قرن جاري كمتر منازعه و مناقشه اي ميان اين دو شاخه اصلي اسلام بروز كرده است. صدام حسين هم اگر چه شيعيان عراق را شديداً سركوب مي كرد ولي به همان اندازه هم در حكومت غيرديني و گاه ضدديني اش، سني ها مجالي براي اعمال عقايد ديني شان پيدا نمي كردند و تنها در سال هاي پاياني رژيم بعثي بود كه شعائر و ظواهر ديني در اين كشور مجال بروز يافت و به كوچه و خيابان و حتي پوشش لباس زنان در تلويزيون رسمي عراق راه پيدا كرد و اين روند تا آنجا پيش رفت كه صدام با خط خودش پرچم عراق را به «الله اكبر» زينت بخشيد و بدين گونه كوشيد افكار عمومي مسلمانان را در كشورهاي عربي به خود جلب كند. اما در همين سال ها هم او با آنچه در واژگان سياسي جهان «بنيادگرايي اسلامي» نام گرفته، ميانه اي پيدا نكرد. آنچه امروز در عراق مي گذرد و به نوعي چهره دين و برخوردهاي مذهبي به خود گرفته نيز در واقع تلاقي دو نوع بنيادگرايي شيعي و سني در اين كشور نيست و اين دومين وجه مميزه پاكستان و عراق را تشكيل مي دهد. در پاكستان بنيادگرايي سني و شيعي با محوريت اسلام سياسي در اوج قرار دارد و گروه هايي چون القاعده يا تشكل هاي پاكستاني چون لشگر جهنگوي و سپاه صحابه در ميان سنيان و نهضت اجراي فقه جعفري و سپاه محمد شاخه نظامي آن در ميان شيعيان همچنان محبوبيت دارند. در عراق اگر چه رويكرد ديني هم در ميان شيعيان و هم سنيان شديداً به چشم مي خورد اما اين رويكرد در ميان شيعيان بيشتر واكنشي است به دوران سركوب ۳۵ ساله گرايش هاي ديني و از جانب سنيان پاسخي است به مداخله و حضور نظامي آمريكاييان. از اين رو به رغم پاره اي نشانه ها هيچ يك از دو طرف گرايشي غالب به سوي بنيادگرايي و اسلام سياسي از خود نشان نمي دهند. تمايز سوم ميان وضعيت جاري و خشونت هاي فرقه اي در عراق و پاكستان به سطح زندگي و معيشت مردم دو كشور و به تبع آن جهان بيني و نگرش آنان برمي گردد. مردم پاكستان با جمعيتي دست كم ۱۵۰ ميليون نفر و اقتصاد ضعيف خود با فقر و مشكلات اقتصادي فراوان دست و پنجه نرم مي كنند و مشكلات اقتصادي مزمن در كنار فساد حكومتي بيشترين جاذبه ها را براي گرايش هاي ديني بنيادگرايانه و پارساگرايانه فراهم مي كند. در واقع اگر زماني در اوج جنگ سرد فقر اقتصادي و نابرابري هاي اجتماعي زمينه ساز گسترش كمونيسم بود، اينك بيشترين و سرسخت ترين هواداران بنيادگرايي ديني در ميان طبقات فرودست جامعه جذب اين گرايش مي شوند. در عراق اما وضع به گونه ديگري است. در اين كشور اگر چه بافت سنتي و قبيله اي حاكم است ولي بنيادگرايي ريشه چنداني ندارد. سنيان عراق بيشتر از مذهب شافعي هستند كه در ميان پيروان مذاهب چهارگانه بيشترين قرابت را با شيعيان دارند و در عين حال ملاط قومي چهره غالب تعاملات ميان پيروان مذاهب در اين كشور است. به طوري كه اولاً بسياري از قبيله هاي عراق از هر دو فرقه شيعه و سني را در خود دارند و آميختگي آنها به گونه اي است كه امكان فرقه گرايي در آنها به سختي فراهم است. ثانياً در اين كشور پيوندهاي قومي و سياسي بر پيوندهاي مذهبي مي چربد. چنانكه كردهاي اين كشور با اين كه از اقليت اهل سنت هستند با شيعيان رابطه و نزديكي بيشتري احساس مي كنند تا اعراب اهل سنت و نكته تمايز آخر اين كه در عراق برخلاف پاكستان، وضعيت اقتصادي و معيشتي مردم بيشتر ناشي از بحران هاي سياسي است تا فقر طبيعي اين كشور. عراق سرزميني بسيار غني است كه در صورت پشت سرگذاشتن بحران سياسي به سرعت قابليت تبديل شدن به ثروتمندترين كشور خاورميانه را دارد. در عين حال سطح سواد و تخصص در عراق با كشورهاي مرفه عربي قابل مقايسه است و اصولاً در عراق عنصر نوگرايي بر سنت گرايي مي چربد و بنيادگرايي ظاهري كه در اين كشور به چشم مي خورد بيشتر به توفاني مي ماند كه به رغم بر جا گذاشتن خرابي هاي سنگين به سرعت از اين منطقه گذر خواهد كرد. با توجه به اين موارد است كه مي توان گفت عمليات انتحاري در عراق بيش از آن كه از اختلافات فرقه اي در اين كشور تاثير پذيرد يا به آن دامن زند، ناشي از عواملي است كه از خارج از اين كشور حمايت و هدايت مي شود و فضاي سياسي بحران زده عراق در كنار اشغال نظامي اين كشور بستر مناسبي را براي گسترش ويروس بنيادگرايي، تروريسم، خشونت كور و عمليات انتحاري فراهم كرده است. بدين ترتيب انگشت اتهام بيش از همه چيز و هر كس به سوي گروه هاي سازمان يافته اي چون القاعده نشانه مي رود كه فضاي سياسي عراق را مكاني مناسب براي مبارزه جويي هاي بي منطق خود ديده اند تا با هزينه كردن از مسلمانان سني و شيعه عراق هدف خود براي رويارويي با آمريكا را در عراق تحقق بخشند. مدتي پيش بود كه رسانه هاي غربي و عربي نامه اي از ابومصعب زرقاوي تبعه اردني عضو القاعده را منتشر كردند كه سازماندهي عمليات ضدآمريكايي و نيز انفجار در اماكن شيعيان را پذيرفته بود با اين هدف كه شيعيان و سنيان را در عراق بر هم بشوراند و آمريكا را در باتلاق عراق فرو ببرد؛ رويايي كه براي مردم عراق و همسايگان اين كشور و نيروهاي اشغالگر به كابوسي روزانه تبديل شده است. زماني ساموئل هانتينگتون از خطوط گسل تمدني در مرزهاي اسلام سخن مي گفت ولي گويي بنيادگرايان مي كوشند اين خطوط گسل را به درون مرزهاي اسلام بكشانند و جنگ تمدن هاي مورد ادعاي هانتينگتون را به جنگ مذاهب اسلامي تبديل كنند.
|